عمری2
با آبی که نهطلبیده مراد است، مینوشم
تو نه روزی، نه آفتاب
من اما شب، که پشت در جامانده
پشت هیچجا هم آبی، است
آبی که ریخته
مرادِ نهطلبیده
و مراد همیشه آبی است که ریخته
که ریخته؟!
پشت سر تو که رفتی، نیامدی بعد.
پس فایده، در هیچجا مستتر است
در هیچجا که شب
شب که پشت در مانده
مثل آبی که مرادش؛ بیفایده
و من؛ مشقِ شب از سرمشقِ ملال
این مارپیچ هیچ را هربار
دوره میکنم تا
تا آنجا که میشود، بلندترین فریاد
پس فایده
بی خودش هم تنها مانده
مثل من، در مشقهای شب
که خودم را هنوز
از تو دوره میکنم.